برای فهم دقیق نقش کاروان راهیان نور باید مشخص شود که شهیدان چه رسالتی را بعد از شهادتشان به عهده میگیرند. آیات 169 الی 171 سورهی آلعمران به خوبی این موضوع را تبیین میکند. انسان بعد از مرگ نمیمیرد، بلکه در عالم دیگری (برزخ) ادامهی حیات میدهد؛ ولی ارتباطش با دنیا قطع میگردد؛ در صورتی که براساس آیات قرآن «ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» شهدا حتی بعد از شهادتشان هم رابطهشان با دنیا قطع نمیگردد و نوعی ارتباطِ خاص با خدا دارند که قرآن با تعبیر «عند ربهم یرزقون» از آن یاد میکند؛ در صورتی که ما بعد از مرگ با اینکه زنده هستیم، دیگر رزقی از طرف پروردگار به ما نمیرسد.
در آیهی بعد میگوید «فرحین بما اتهم الله من فضله» آنهایی که در راه خدا کشته میشوند، پروردگار از فضل خود بیش از حد به آنها عنایت میکند که بدین وسیله موجبات خوشحالی آنها فراهم میشود. «و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم» و بشارت میدهد به بچه حزب اللهیهایی که در مسیر دفاع مقدس بودند و نظرشان به اهداف دفاع مقدس است ولی هنوز به شهدا ملحق نشدهاند و در آیه بعد میفرماید: «یستبشرون بنعمه من الله و فضل و ان الله لایضیع اجر المؤمنین»، شما هم که در این مسیر خود را قرار دادهاید، مشمول عنایت و فضل خدا قرار میگیرید و او نمیگذارد اجرتان ضایع گردد.
حال سؤال این است: این عزیزانی که شهید شدند طلب و حاجتشان چه بوده است؟ جز اینکه میخواستند توحید بر استکبار حاکم شود. اگر به صحبتِ فرماندهان در شبهای حمله دقت کنیم متوجه میشویم که حاجت و قصدشان این نبود که به بهشت بروند. این آیه میگوید که بچههای شهید و این فرماندهان همانطور که خدا در جبهه به آنها رزقِ حاکمیت بر استکبار داده بود، بعد از مرگشان هم میدهد. حال چگونه؟ ما را نزد شهدا میبرند تا ارادهی ادامهی حیاتِ توحیدی ـ که انقلاب شروع کرده است ـ را از آن ها بگیریم. بنابراین بچههایی که به راهیاننور میروند، یک جنس دیگری میشوند. پس رزق در آیهی «عند ربهم یرزقون» بدین معناست که همانگونه خدا در دوران زندگی شهدا در این دنیا، رزقشان را پیروزی بر مستکبران قرارداد، بعد از شهادتشان هم رزقشان را همین قرار میدهد. به این دلیل است که وقتی شهیدی خونش ریخته میشود از بزرگانی میشنویم که خون این شهید باعث نابودی مستکبرانی مانند صهیونیسم میگردد و زمانی که ما به راهیان نور و مناطق دفاع مقدس میرویم، روحِ مقابله با استکبار و منیت خودمان را به ما برمیگردانند؛ این از همان رزقهای شهداست که به ما عطا میشود. پس مسیری که امام(ره) جلوی ما گذاشتهاند راه پر نتیجهایست. بنابراین یادمان باشد قضیه راهیاننور را خود شهدا مدیریت کردهاند. یعنی ما را به آنجا کشاندهاند تا آن راهی که باید ادامه میدادند را از طریق بشارت به ما ادامه دهند.
انسانها در سه وضعیت میمیرند: عدهای آنقدر گرفتار دنیا هستند که بعد از مرگ به دنبال دنیای گمکردهی خویشاند، یک عده افقشان صحیح است یعنی میخواهند به سمت خدا بروند ولی تعلقاتشان نمیگذارد. این آدمها در آن دنیا سالها ـ به روایتی هفتصد هزار سال ـ گرفتار تعلقاتشان هستند. یک عدهای مانند شهدا همین که میمیرند، آزاد میشوند. براساس روایات زمانی که اولین قطره خون شهید بر زمین ریخته میشود، همه گناهانش پاک میشود. بنابراین چون آزاد از هرگونه گناه میشوند قدرت تصرف در ما را دارند و میتوانند اکرام نمایند.
ما باید راه ارتباط با شهدا ـ که راهی قلبیست ـ را یاد بگیریم. همانند امام که برای نماز یک آداب الصلوه مینویسند و عمق بحث را به ما نشان میدهند، ما هم باید راهیان نور را عمیقتر بشناسیم و بدانیم که این شهدا به کجا نظر داشتهاند و اگر خواستیم در این تاریخِ نوریِ توحیدی وارد شویم، ورودمان همانند آنان باشد. محال است کسی انقلاب اسلامی را بشناسد و جای شهدا را درست تعیین نکند. آنها تقویتکنندهی ادامهی انقلابند و اگر کسی این عزیزان را بشناسد، قوتِ حیات در ادامهی انقلاب به او برمیگردد. اینها را باید نظریهپردازی کنیم.
علامه محمدتقی جعفری در یکی از دعاهایشان میفرمودند: خدایا این شهدا که از پلِ صراطِ دنیا بدین خوبی عبور کردند را با محمدوآلمحمدعلیهمالسلام محشورشان کن. ایشان پذیرفتند که شهدا از پلِ صراطِ دنیا به خوبی عبور کردند. برخی از رزمندگان بعد از اینکه به جبهه میرفتند دیگر نمیتوانستند در شهرها بمانند؛ حس میکردند از دنیا گذشتهاند و ایمان داشتند که افقِ حضورِ حضرت مهدیعج را فراهم میکنند. بنابراین انسانی که مضطر زندگی کند، با کسی که دل به دنیا بسته است ـ که دلش نیز در همین دنیا میمیرد ـ بسیار تفاوت دارد. اگر با این دید به شهدا نگاه کنیم و همانند آنها گردیم، از مدرنیته و دنیایی که ما را این همه گرفتار نیازهای خود کرده، میتوانیم عبور کنیم. ما هم وقتی افراد را از تهرانِ شلوغ به مناطقِ دفاع مقدس میبریم و فرد دیگر در آنجا به نیازهای دنیوی اصالت نمیدهد، با این نگاه دیگر مدرنیته نمیتواند آنها را جذب کند. مانند شهید کاظمی که در جنگ شهید نشدند ولی در اواخر عمر دیگر نمیتوانستند تحمل کنند. مولوی میگوید «آن جهان و راهش ار پیدا بُدی/ کم کسی یک لحظه در اینجا بُدی». این شهدا از تمام عقلی که بشر فکر میکند، بالاترند. عالیترین مقام عرفان را میگویند فنای ذات که به هیچ عنوان دیگر نباید خودت را ببینی. ما شواهد داریم که عرفای جبهه ما به راحتی به فنای ذات رسیدند. بعد از عملیات فتحالمبین امام در نامهای میگویند چلهنشینها و عرفا، این مسئله را حل کنند که چگونه راهی که صد سال یک عارف طلب میکند تا بدان واصل شود، این شهدا یک شبه طی کردند. آیت الله جوادی آملی فرمودند: مطمئن باشید در آینده، تربت این شهدا محل زیارت عرفای بزرگ میشود. در روایت آمده است که وقتی چیزی به سائل میدهید سپس دستتان را که به سائل زدید، به چشمانتان بمالید، چون «السائل رسول الله»، در واقع شما به خدا دست میدهید. شهید در قبضه حضرت حق است و محل شهادت او، محل ارادهی الهیه است. به همن دلیل است که محل شهادت این عزیزان محل مقدس است. لازم است اکنون ما این مسائل را نظریهپردازی کنیم و باید تأمل کنیم که چه اتفاقی افتاده است که این شهدا به این مقام رسیدهاند؟ این رسالت تاریخی که آنها را به این مقام و منزلت رسانده است چه ماهیتی دارد؟ کاروان راهیان نور مکان مناسبی برای پرداخت به این موضوعات است.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.