X

تنها برای یادگاری

 
شهید سید مرتضی آوینی
نامه‌ای برای یک دوست
اشــــاره متن زیر که با مقدمه‌ی محمد حسین قدمی نگاشته شده است حاوی نامه‌ی شهید مهدی فلاحت‌پور، تصویربردار گروه تلویزیونی جهاد به سعید جان‌بزرگی عکاس دفاع مقدس است. فلاحت‌پور در 29 اردیبهشت 1371 زیر گلوله‌باران مردم مظلوم لبنان توسط اسرائیل به شهادت می‌رسد، سعید نیز که در عملیات والفجر10 منطقه‌ی حلبچه در حال عکس‌برداری از وقایع و فجایع به بار آمده، متاثر از گازهای شیمیایی شده بود در دوم تیرماه 1381به فیض بزرگ شهادت نائل می‌آید.

با مرتضی آوینی آشنا شده بودیم و قرار شد به منطقه‌ی جنگی برویم و برنامه تهیه کنیم، یکی از بهترین فیلمبردارهای مجموعه را به نام «بهروز فلاحت‌پور» به من معرفی کرد که بسیار خوش‌اخلاق و خوش‌ذوق و خوش‌فکر بود. یکی از خصوصیات آقا مرتضی این بود که به‌هیچ‌وجه امر و نهی نمی‌کرد و دستور نمی‌داد اگر هم مطلبی را لازم بود تفهیم کند، خیلی ظریف و هنرمندانه می‌گفت و تفهیم می‌کرد و... معمولاً بچه‌ها دوربین و فیلم و امکانات را می‌گرفتند و به سلیقه‌ی خودشان فیلم می‌گرفتند، اغلب به صورت پراکنده و از زمین و آسمان و بمباران و شهادت‌ها و غیره فیلم می‌گرفتند و با رزمندگان گفت‌وگو می‌کردند و تحویل می‌دادند و این آقا مرتضی بود که با هنرمندی تمام، شبانه‌روز این‌ها را کنار هم مونتاژ می‌کرد و با صدای ملکوتی خودش جان به آن می‌بخشید.

اینکه ایشان چگونه ما را شناسایی و پیدا کرد بماند همین‌قدر بگویم در اولین برخورد خیلی تحویل‌مان گرفت و مؤدبانه و محترمانه گفت:

نوشته‌های جنگی‌تونو تو روزنامه خوندم، وقایع رو خیلی دقیق و لحظه به لحظه ثبت کرده بودید اگر موافق باشید بیایید با ما همکاری کنید...

و من از خداخواسته که مدت‌ها دنبال گوینده‌ی متن برنامه روایت فتح بودم و خدا او را ـ ببخشید ـ مرا به او رسانده بود با کمال میل پذیرفتم و ایشان «فلاحت‌پور» فیلمبردار پرسابقه‌اش را به ما سنجاق کرد و با هم با یک برنامه حساب شده و طراحی شده دسته‌ای از گردان حبیب و لشکر 27 محمد رسول(صله‌ علی ‌علیه و آله)انتخاب کردیم و از ابتدا تا انجام عملیات و شهادت با آن‌ها زندگی کردیم و یک مستند داستانی خوبی تهیه شد که نه‌تنها آقا مرتضی پسندید بلکه به دیگران هم سفارش کرد که این‌گونه فیلم بگیرند.

بعد از تحویل و مونتاژ و صداگذاری دیدم نریشن‌های فیلم همانی بود که در طول سفر نوشته بودم. به ضمیمه عکس‌هایی گرفته بودم که کارش را آسان کرده و خوش به حالش شده بود. ما هم از این رضایت او لذت می‌بردیم و با جون و دل همراهیش می‌کردیم.

این نوشته هم بعد از شهادت بهروز فلاحت‌پور به دستم رسید. سعید از شهید فلاحت‌پور درخواست نامه‌ای می‌کند و ایشان هم جواب می‌دهد.

 

 

به نام الله پاسدار خون شهیدان

سلام علیکم

آقا سعید باز هم متذکر می‌شوم همان‌طور که در نامه‌ی قبل گفتم فقط جهت یادگاری نوشتم و پیش خودت محفوظ باشد. راستش برای این راضی به مصاحبه نیستم. اگر این حقیر را هم جزو بسیجیان هنرمند می‌دانی، از خصوصیات بسیجیان مظلومیت آن‌هاست. بسیجی هنرمند هم مثل دیگر بسیجیان، شهید جبهه و مظلوم شهر بوده و هست و انگار این مظلومیت از خصوصیات بارز یک بسیجی است. بدترین چیز برای آن‌ها اسم و رسم است که به مزاجشان سازگار نیست و ضررش بیش از نفعش می‌باشد. راستش با آنکه بیش از 3 سال توفیق حضور بین بهترین بندگان خدا را داشتم ولی از خودم خجالت می‌کشم که نتوانستم آن جور که باید و شاید به وظیفه‌ام عمل کنم شاید من هم جزو کسانی باشم که با سستی و ندانم‌کاری‌ها باعث شدیم که امام زهر تلخ صلح را آن گونه بنوشد.

در جواب این سؤال که پرسیده بودی اکنون بچه‌هایی که از آن‌ها به عنوان هنرمند بسیجی یاد می‌کنیم چه خصوصیاتی دارند باید بگویم: فرق بسیجی‌های هنرمند با دیگر هنرمندان در این است که آن‌ها هنرشان را در جنگ و بطن سختی‌ها آموختند، همان‌گونه که در احادیث داریم که مسئولیت‌ها و سختی‌ها میدان آزمایش مردان است و استادان این هنرمندان، شهیدان هستند چراکه هنرمندان واقعی شهیدانند که حیات واقعی را به ظواهر فریبنده‌ی دنیا نفروختند که امام در حق آن‌ها فرمودند: شهادت هنر منردان خدا است. از اولین استادان فیلمبرداری من فیلم‌بردار شهید سید جمال حسینی بود که در فاو به شهادت رسید و این درس را با رفتنش به من آموخت که باید چون بسیجی‌ها بود تا توانست آن‌ها را به تصویر کشید.

باید اول بسیجی بود بعد هنرمند. اول تزکیه بعد تعلیم و تعلم. این جمله امام همیشه آویزه‌ی گوش دلم بوده که هنر تجلی روح هنرمند است. آن نوری که در فیلم خام دوربین ثبت وقایع می‌کند در واقع نوری است که از انعکاس دل فیلمبردار می‌تابد. اگر دیده، ظرف دل پاک و خدایی نشود چگونه می‌تواند پاکان را از پشت ویزور دوربین واضح ببیند. درواقع فیلمبردار آن چیزی را ثبت می‌کند که چشم دلش می‌بیند و این فیلم‌برداران بیش از تکنیک کار به قوی و عمیق‌تر کردن نگاه خود می‌پردازند.

بنیان هنری بسیجی هنرمند بر اساس تجربه استوار بوده است نه بر اساس کلاس‌های مدرن و مجهز در تهران، کلاس درس و آموزش در میدان خون و نبرد برقرار می‌شد. برای نمونه در عملیات کربلای 8 در منطقه‌ی شلمچه بود که در عملیات‌هایی که حضور داشتم، هرگز آتش دشمن به آن شدت بر روی یک جاده را ندیده بودم. به قول بچه‌ها زمین شخم می‌زد(البته خودت بودی) وقتی از صدها جنازه‌ی عراقی که در کانال تنگی ریخته بود می‌خواستم فیلمبرداری کنم نمی‌دانستم که دوربین را باید روی دست بگیرم و با تمام سختی‌ها همان‌طور ایستاده فیلمبرداری می‌کردم تا اینکه سرم به تیرآهن یکی از سنگرها خورد و با درد شدید تازه به پیشنهاد فاضل دوربین را روی دست گرفتم و اینگونه زیر آتش سنگین تجربه کسب می‌کردیم ‌و نظایر آن بسیار است که بماند...

یادم هست اول باری که فیلمبرداری را شروع کردم در عملیات والفجر 8 در فاو بود که با یک دوربین کهنه و قدیمی سوپر8 بود با فیلم‌های تاریخ گذشته و خراب که گیر می‌کرد الان که یادم می‌آید افسوس می‌خورم که چه صحنه‌هایی چه رشادت‌هایی به خاطر نبود امکانات اولیه نتوانستم ثبت کنیم در حالی که در تهران بهترین امکانات خاک می‌خورد و بلااستفاده مانده بود.

یکی از مشکلات عمده‌ی ما در طول جنگ این بود که یک تبلیغات منسجم و حساب شده نداشته و نداریم.

ده‌ها سازمان و گروه با عناوین مختلف در امر تبلیغات مشغولند و خرجهای کلان می‌کنند که اگر دقیق و با آمار بررسی کنیم تأثیر چندانی ندارند و علت اصلی آن این است که امر تبلیغات در جامعه جایگاه اصلی خود را پیدا نکرده است و بیش از آنکه در جهت ترویج شعائر اسلامی گام بردارند در فکر تبلیغ سازمان و گروه خود می‌باشند و بیش از کیفیت کار به کمیت‌ها اهمیت می‌دهند، هر کدام آمار می‌دهند که این قدر کار کردیم ولی یک بار بررسی نمی‌کنند که این کارها چه تأثیر مثبتی در فرهنگ جامعه داشته است. متأسفانه تبلیغات در 8 سال دفاع مقدس از همه غریب‌تر و مظلوم‌تر و محروم‌تر بوده است. در حالی که شاهدیم دشمنان اسلام از همه طرف با تمام قوا به فرهنگ اسلامی ما حمله می‌کنند، هیچ حرکت تبلیغی مثبتی در جهت خنثی کردن حربه آن‌ها برداشته نمی‌شود و هر کس سنگ خود را به سینه می‌زند. در هر جامعه‌ای بعد از علما هنرمندان هستند که جامعه را در راستای اهداف خود هدایت می‌کنند، ولی در جامعه‌ی ما به خاطر حرکت‌ جهش‌دار انقلاب، هنرمندان از قافله عقب ماندند. مثلاً در مورد سینمای جنگ، در حالی که جنگ تحمیلی با همه چیز مردم ما گره خورده بود، آقایان از کنار آن بی‌اهمیت رد می‌شدند و اگر کاری هم می‌شد، فرسنگ‌ها راه با حقایق و معنویت و ابعاد دیگر جنگ فاصله داشت و بهتر بگویم بیشتر فکر گیشه بودند تا خدمت به جامعه. علت اصلی آن این بود که این کارگردان‌ها، حتی یک بار هم پایشان به جبهه نرسیده بود تا جنگ را آن گونه که هست ببینند نه آن گونه که می‌خواهند، حتی از دور هم دستی بر روی آتش نگرفته بودند، در اتاقی دربسته به روی حقایق، با تقلید کامل از فیلم‌های خارجی و به دور از محتوا و هدفی با یک لعاب اسلامی، هر چه ضد ارزش بود به نام ارزش به فکر مردم می‌خوراندند. به طور مثال فیلم‌هایی چون فیلم پلاک که به نظر من به تمسخر گرفتن رزمندگان بود...

بماند... آن کس اهل بشارت که اشارت داند.

اما در مورد تجلیل از این هنرمندان سؤال فرموده بودی، باید بگویم تجلیل واقعی از بسیجیان هنرمند در شعار و سمینار و جایزه نمی‌گنجد، بلکه اگر واقعاً می‌خواهیم قدم مثبتی برداریم، راهش این است که تسهیلاتی در جهت ارتقای هنری و علمی و تحصیلات دانشگاهی آنان در اختیارشان قرار دهیم و آن‌ها را در این زمینه رشد دهیم تا بتوانند با تخصص همراه با تعهد، حماسه‌های به‌یادماندنی جبهه‌ها را بازسازی کنند و آن نادیدنی‌ها را که اینان توفیق دیدنش را داشتند، به مردم نمایش دهند.

همین است بچه‌هایی که به خاطر نیاز جبهه و جنگ، سلاح هنر به دست گرفتند و به سمت ثبت وقایع جنگ پرداختند و زمانی جزو پیشکسوتان جهاد و شهادت، با هنر خود بودند در پیچ و خم زندگی به فراموشی سپرده شوند و این سلاح هنر را زمین بگذارند...

آقا سعید در مورد بهترین کارم سؤال کرده بودی، باید بگویم زیباترین کاری که با همکاری برادران ابراهیمی و قدمی تهیه کردیم فیلم مستند داستانی دسته‌ی ایمان از گردان حبیب لشکر 27 حضرت رسول(صله‌ علی ‌علیه و آله)بود که جا دارد از همکاری صمیمانه‌ی مسئولین گردان حبیب و تبلیغات لشکر و عزیزان روایت فتح به خصوص استاد بزرگوارمان حاج آقا آوینی که با تدوین زیبایشان به فیلم جذابیت خاصی بخشیده بودند کمال تشکر را بکنم. درواقع کار از آن‌ها بود و ما مجری بیش نبودیم این فیلم دوباره پی‌درپی در برنامه‌ی روایت فتح پخش شد و به خاطر مستند داستانی بودن فیلم، جذابیت خاصی نسبت به دیگر فیلم‌های مستند جنگی اخیر پیدا کرده بود.

جهت تهیه این فیلم بیش از 2 ماه در سخت‌ترین شرایط جوی و در برف و باران شدید غرب  کشور مشغول کار شدیم(البته خاطره‌ی این سفر بیادماندنی را برادر قدمی نویسنده و عکاس گروه با قلم زیبای خود در هفته‌نامه‌ی بشیر چاپ می‌کنند) ما به خاطر اینکه بچه‌ها با دوربین مأنوس شوند و در مقابل آن حرکات مصنوعی انجام ندهند و با ما صمیمی شوند مجبور بودیم در تمام راهپیمایی‌ها و رزم شبانه و صبحگاه‌ها شرکت کنیم و البته به نتیجه مطلوب هم رسیدیم. هرچند اولش بچه‌ها فکر می‌کردند از تلویزیون آمدیم و با ما احساس غریبی می‌کردند ولی به مرور زمان که جا افتادیم فهمیدند که ما نیز مثل خودشان هستیم فقط به جای اسلحه دوربین دستمان است و به شوخی به آن‌ها می‌گفتم تیربار چه کسی به اندازه تیربار ما 25 فریم در ثانیه شلیک می‌کند؟

آن‌قدر صمیمی شده بودیم که عضوی از دسته به حساب می‌آمدیم و اگر برای صبح گاهی دیر حاضر می‌شدیم، پامرغی می‌رفتیم. جا دارد که از شهیدان هنرمند دسته ایمان که مدت کوتاهی توفیق حضور در جوار آن‌ها را یافتیم یادی کنیم که از بهترین دوران زندگی‌مان به حساب می‌آمد، واقعاً هنرمندان حقیقی آن‌ها بودند و تنها اثر هنری که از آن‌ها مانده یک راه ناتمام است... که امیدواریم رهروی پاک آن شهیدان باشیم. به یاد یادآوران شهید، علی‌ اکبری، حجت عراقی، محسن مجیدی، نقاد، سید صاعدیان، شهید امامیان و مفقودالاثر روح‌ الله رمضانی و دیگر عزیزان...

در روزهای عملیات و در سخت‌ترین شرایط یاد سخن حضرت زینب(سلام‌الله علیه) می‌افتادم که بعد از واقعه‌ی کربلا با آن مصیبت عظیم فرموده بود: من جز زیبایی چیزی ندیدم، ما هم جا دارد بگوییم در سال‌هایی که حماسه‌نگار تبلیغات لشکر 27 محمد رسول‌الله(صله‌ علی ‌علیه و آله)و روایت فتح بودیم جز زیبایی چیزی ندیدم، حتی بدترین صحنه‌ها و شهید شدن بهترین دوستانمان نیز خود نوعی زیبا بود. حالا می‌فهمم که زندگی همان روزها بود که زود گذشتنش را آرزو می‌کردیم و از آن همه، تنها خاطراتی بس تلخ و شیرین باقی مانده که خیلی از آن‌ها هم قابل ذکر نیست چراکه نامحرمانی که حتی لحظه‌ای در آنجا نبودند و حتی دل‌های مرده‌شان هم سفری به آنجا نکرده بود، تحمل شنیدن آن عنایات الهی را ندارند. چه‌بسا که به خاطر بی‌معرفتی آن‌ها را به تمسخر بگیرند.

هیهات مصیبتی است تنها ماندن

هنگام رحیل همرمهان جا ماندن

سخت است زبان ز هجرت هم‌قفسان

مبهوت قفس شدن زره واماندن

خب امیدواریم از ما راضی شده باشی آقا سعید و این مطالب را هم به عنوان یادگاری و درددل به عنوان شاید آخرین نامه برایت نوشتم و امیدوارم در مورد حرف‌هایی که زدم خوب فکر کرده و دست از سر ما یکی برداشته باشی. آقا سعید ما شما را خیلی دوست داشته و داریم و امیدوارم همیشه در کارهایت موفق و مؤید باشید.

در آخر تقاضایی که دارم ما را هیچ وقت از دعای خیر خود محروم نکرده و همیشه در دعاها یاد ما بیچاره‌ها هم باشی. از جنگ فقط همین دوستی‌ها برایمان ماند و با دیدن شما و دیگر عزیزان رزمنده یاد آن خاطرات فراموش شده من می‌افتم.

ان‌شاءالله که در راستای حرکت اسلام ناب محمدی(صله‌ علی ‌علیه و آله)حرکت کرده و همچون شهدا تا پای جان مطیع امر امام عزیز که اسلام مجسم هست، باشیم.

خدانگهدار امام

برادر کوچک شما

 

                            - سعید جان بزرگی در حال عکس گرفتن از شهدا -                             

 

 

 

 

ارتباط با ما:

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط:

آن روز سخت...

شهادت جوهر آدمی را آشکار می‌کند

موتوا قبل ان تموتوا

تشییع شهید

یک دسته ریحان

آن روزهای شیرین...

بچه‌های آنارشیست آقامرتضی*

به سادگی چای خوردن

آن صدای ماندگار*

بعدِ آقا سید مرتضی...

آوینی کیست؟

به قتلگاه می‌روم

سید مرتضی چه کسانی را پیش‌نماز نمی‌کرد؟

درباره ما

مجله‌ی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی می‌تواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجه‌ی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه‌ و تئوری‌پردازی برای توسعه‌ی تغافل،‌ می‌گوئیم که سوره «آیینه‌»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که به‌جای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفه‌ای»، یعنی مهارت در به‌کارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمی‌خواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفه‌ای بر مدار مُد می‌چرخد و مُد بر مدار ذائقه‌ی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.

بـيـشـتــر

نقد

شماره 87-86 مجله‌ فرهنگی تحلیلی سوره‌ اندیشه منتشر شد

شماره‌ جدید مجله سوره اندیشه نیز به‌مانند پنجشش شماره‌ اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حول‌وحوش آن می‌چرخد. موضوع بیست‌ویکمین شماره‌ سوره‌ اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشه‌برانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی می‌شود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسده‌انگیزی‌اش خاموش می‌کنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن می‌شود.

خبــر انـتـشــار شـمــاره 21

خرید

شماره 86
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
شماره 84
10000تومان
  • قیمت روی جلد
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
آرشیو شماره 50 تا 75
60000تومان
  • با احتساب 20% تخفیف
  • ارسال رایگان به سراسر نقاط کشور
  • زمان تحویل حداکثر 5 روز
خرید نسخه دیجیتال
4000تومان
  • با احتساب 60% تخفیف
  • دریافت از مارکتهای اندروید
  • همسان با نسخه چاپی