«اعترافات ذهن خطرناک من» فیلم بیماری است. بیماری آن، اشتباه نابخشودنی در بازی بیمعنی و بیهدفی است که با سینما میکند. شاید آدمهای سادهانگار و عجول گمان کنند سینما و آنچه به خاطرش تماشای فیلمها به تجربهای بیبدیل تبدیل شده، همین تصویربازیهای مبتذل، خود و مخاطب را سرکار گذاشتن است. اما سینما این نیست و آنچه در ذهن ما میماند، تجربهای است که از جهان فیلم عایدمان میشود.
«اعترافات...» گویا درباره مردی است که چند روز به طور متوالی به خاطر خلسه حاصل از تزریق حد بالای ال اس دی، ناگزیر میشود تمام خاطراتاش را هر روز دوباره به یاد بیاورد. پس از نزدیک به بیست دقیقه که از فیلم میگذرد، متوجه میشویم اصل ماجرا چیز دیگری است و او قربانی مزدوران خودش بوده. آنها این بازی را هر روز ادامه می دهند تا به تمامِ محموله اسیدی که در یک معامله به جیب زدهاند، دست یابند. ناگهان روایت سوبژکتیو اول شخص، که به صورت نریشن از زبان شخصیت اول، ناصر (با بازی سیامک صفری) میشنیدهایم، باد هوا میشود. در پس این روایت سوبژکتیو که تا همان دقیقه بیست ما را معطل خود کرده بود، یک قصه معمولی بود. آنچه که ما از دانستنش محروم بودیم و منتظر کشف، هیچ چیز نبود جز بهانهای برای روایت بازی. همین و بس.
«اعترافات...» چنین چیزی در چنته ندارد. حداکثر حاکی از علاقه فیلمساز به بازی ذهنی و پیچیدهنمایی در قالبی است که بهعنوان روایت دایرهای عرضه میکند. این همه نیز متأسفانه چیزی برای تماشاگر فیلم به بار نمیآرود؛ جز اینکه بفهمیم فیلمساز، خودنمایی را بیش از هر چیز دیگر، عاشقانه دوست دارد. این است که ما پشت این همه تلاش برای ارائه روایت مبهم و نوشتن یک فیلمنامه پر جزئیات (متشکل از چیزهایی که من در بهترین حالت «جالب» میخوانمشان) به علاوه بازیهای بعضا سر حال و چند موقعیت پر تنش، صرفا خودنمایی فیلمساز را میبینیم. با خود چیزی، تجربهای از سالن بیرون نمیبریم. مثل «ماهی و گربه» که یک لانگ تیک 130 دقیقهایست. پس از دیدنش سخت محسور تکنیک آنیم؛ چهطور میشود یک فیلم را در یک سکانس پلان طولانی اینطور درآورد؟! این یعنی هیچ. این حتی یک تجربه فرمی هم نیست. تأمل و تجربه در ظرفیتهای سینما هم نیست.
اما «اعترافات...» در این اندازهها هم نیست و حتی کار آنچنانی هم نمیکند. فقط بیهوده طولش میدهد. کاری که چند برابر بهترش را دستِکم در اجرا و جزئیات و حتی قصه، کریستوفر نولان در «ممنتو» انجام داده. ممنتو نیز صرفا فقط یک قصه برعکس است. یک ایده ذوقزده که گمان میکند خیلی جالب میشود اگر یک قصه در فیلم را سکانس به سکانس برعکس بگوییم. همین. فیلمهایی چون ممنتو اینچنین خود را به زورِ کار خاصی که کردهاند، زنده نگه میدارند. چیزی که در «اینسپشن»(inception) کریستوفر نولان نیز میبینیم. این دو فیلم سعی کارگردان در روشنفکرنمایی را عیان میکند. همان دو فیلمی که بسیاری را، به خصوص در ایران فریب داده تا وی را که اساسا یک اکشنساز پرفروش در هالیوود است، بهعنوان یک فیلمساز مهم تلقی کنند. بگذریم که این دومی در ایران به کمک تفسیرهای محیرالعقول و پرت برخی به اعلاء درجه مورد توجه و عنایت ویژهای نیز قرار گرفته.
مهمترین چیزی که از اینجور فیلمها به یادمان میماند، همان کار خاص با قصه و روایت است و نه تجربه روحی و روانی اصیل. حتی آنچه از یک فیلم سرگرمکننده و با طراوت بِهِمان میرسد، خیلی بیشتر از این است. چرا که حداقل در ادعای سرگرمیسازی خود موفق است. نه مثل این فیلمها که ظاهرا حرفهایی بزرگ برای گفتن دارند ولی در نهایت به یک بار دیدن هم نمیارزند.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
یادبازی بیمنطق با شبهای روشن
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.