مرگ ماهی ساخته روحالله حجازی است که با فیلمهایی چون «آقا و خانوم م» و «زندگی مشترک آقا و خانوم محمودی» در میان مخاطبان خود شناخته میشود. داستان فیلم، روایت مادری است که وصیت میکند پس از مرگ، تا سه روز او را در خانه نگه دارند و بعد، بدون اینکه به کسی بگویند، او را به خاک بسپارند. پیش از این، روحالله حجازی در فیلمهای پیشین خود یک درونمایهی اصلی و کلان داشته و آن، تقابل ارزشهای سنتی و ارزشهای مدرن و به تعبیری متجددانه در خانواده ایرانی است که البته در دو فیلم پیشین او، این تقابل گاه آنقدر تصنعی به نظر میرسید که اثرگذاری انتقادی آن در میان مخاطبانش کمرنگ میشد. اما حجازی در مرگ ماهی باز هم به سراغ درونمایه اصلی آثار پیشین خود رفته و به نظر میرسد در به تصویر کشیدن تقابل ارزشی یادشده، ظرافتی بیشتر نشان داده و این را حتی میتوان از بازیهای روان و دیالوگهای غیرتصنعی فیلم متوجه شد.
مرگ ماهی روایت خانوادهای از هم پاشیده، سرد و فاقد هرگونه عواطف خونی و خانوادگی است. افرادی که در فردگرایی زندگی امروز آنچنان غرق شدند که دیگر نمیتوان آنها را برخوردار از هویت مشترک دانست. انسانهای تنها و غریبهای که پس از مرگ مادر، تنها صاحب یک شناسنامه از او و یک سند خانه هستند، که در انتها میفهمند که مادر با بخشیدن تمامی اموال خود به پرستارش، اعتراض خود را نسبت به این از هم گسیختگی اعلام کرده و تنها شناسنامه خود را برای به خاک سپردن به عنوان آخرین نقطه مشترک، میان آنها باقی گذاشته است.
بدونشک این فیلم از درونمایه جذابی برخوردار است و به دنبال آن نیست که قضاوتی را به مخاطبش تحمیل کند؛ اما گاه در این آزادی آنچنان افراط شده که حتی امکان قضاوت نیز وجود ندارد. مخاطب نمیتواند گرههای شخصیتهای فیلم را برای خودش باز کند و اینگونه فیلم با سؤالات پاسخنداده بسیار به پایان میرسد. بهطور مثال پاسخ انکارآمیز و متعجب مهناز، عروس خانواده (با بازی سحر دولتشاهی) به رامین، برادرشوهرش (با بازی بابک حمیدیان)در سکانسی که بابک حمیدیان (با ظن به برادرش) علت سقط فرزند مهناز را از وی جویا میشود و در نهایت نیز مشخص نمیشود این بچه به خاطر دعوا سقط شده یا خیر و اینگونه شخصیت پسر خانواده تا انتها مبهم باقی میماند. همچنین مشخص نیست که چه مکالمهای میان مادر و رامین در آخرین تماس تلفنیشان ردوبدل شده است که بلافاصله پس از آن، وصیت میکند جنازهاش پس از مرگ، سه روز در خانه نگه داشته شود و وقتی اعضای خانواده از رامین میپرسند، رامین با نگاه پنهانکارانهای انکار میکند که مادر حرف خاصی به او زده است. همچنین روشن نمیشود که چه کسی چند هفته قبل از مرگ مادر، به دیدار او آمده بود. در مورد این مسئله، در دو سکانس از فیلم نشان داده میشود که لیلا، پرستار مادر (با بازی پانتهآ بهرام) فکر میکرده آن مهمان، پسر بزرگ خانواده بوده است در حالی که پسر نیز انکار میکند و این گره نیز ناگشوده باقی میماند. در واقع به نظر میرسد که تعدد شخصیتها و ضعف در شخصیتپردازی باعث میشود که شخصیتها در ذهن مخاطب شکل نگیرند و فیلم به اصطلاح با شخصیتهای نیمه به پایان برسد.
مرگ ماهی فیلمی است به دنبال اعتراض به ساختار خانوادگی جامعه امروز ایران. بیانی که تنها به شکل اعتراض باقی میماند و حتی کورسویی از امید را در ذهن مخاطب خود باقی نمیگذارد. اگرچه حجازی را میتوان از جمله هنرمندان متعهد امروز ایران دانست، اما در این فیلم آن دست خدا یا شخصیت مصلح یا حتی موقعیتی که امکان اصلاح را در ذهن مخاطب باقی بگذارد، مشاهده نمیشود. تمامی گفتوگوهای فرزندان این خانواده به درگیری ختم میشود و در آخرین درگیری، رامین که به نظر میرسید میتواند همان دست خدا در فیلم باشد، پیشنهاد میکند که مادر را خاک کنند؛ چراکه آنها حتی توی یک اتاق هم نمیتوانند یکدیگر را تحمل کنند و اینگونه تمام انگیزه مادر بهعنوان نخ تسبیح این خانواده بدون ثمر باقی میماند. شاید اصلیترین نقص داستان نیز در این مسئله خلاصه شود.
در مجموع، فیلم مرگ ماهی فیلمی است با ظرافتهای خاص خوددر حوزه کارگردانی (نسبت به آثار گذشته حجازی) و با روایتی که در برخی بخشها از نوعی ازهمگسیختگی رنج میبرد؛ اما در عین حال برخوردار از بازیهای روان و قوی و نماهایی است که مخاطب را تا پایان فیلم با خود همراه میسازد. از این رو، تماشای این فیلم توصیه میشود.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
یادبازی بیمنطق با شبهای روشن
گازهای گلخانهای خطرناکند آقای کارگردان
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.