مسعود جعفری جوزانی بار دیگر با فیلم ایرانبرگر و با درونمایه طنز در جشنواره فجر حضور به هم رسانده است. با فیلمی که با تکیه بر قومیت خود جعفری جوزانی، به نقد ساختارهای کلان جامعه پرداخته است. این فیلم با بازیگری علی نصیریان، محسن تنابنده، احمد مهرانفر، سحر جعفری جوزانی، هادی کاظمی و... به جشنواره پا گذاشته است و ظاهراً با استقبال مخاطبان هم روبهرو شده است (حداقل با مشاهدات من و شنیدههایم از دیگر اکرانهای آن). توجه به چند نکته در خصوص این فیلم ضروری است.
اول:ایرانبرگر یک توهین است. فیلمی با فضای بسیار کودکانه و کمدی و از بسیار جهات از جنس فیلمهای فارسی است که در بستر توهین به یک قومیت قصد دارد به نقد فضای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران بپردازد. فیلمی که میتوان ادعا کرد بسیاری از صحنههای آن براساس تم برخی لطیفههای قومیتی ساخته شده است.
دوم:فیلم در آغاز از زبان شخصیت کارگردانی که برای فیلمسازی به روستای شید آمده بود، کل داستان را روایت میکند (البته به روایت معکوس). فیلم با چنین آغازی، بسیار سطحی بهنظر میرسد و کمترین درجه از رمزگشایی را برای مخاطب باقی نگذاشته است. حتی در سکانس بعدی، عنوان فیلم را با نشان دادن ایران برگر که همان نسخه وطنی همبرگر است (تقلیدی بودن، از جنس ترکیبهای نامتجانس تلفیقی بودن و گرتهبرداریهای مضحک)، تعریف میکند و جالب آنکه تا پایان فیلم هم شما با ایرانبرگر مواجه نمیشوید. در خود تیتراژ اول عنوان ایرانبرگر روی پرچم ایران نمایش داده میشود که باز هم کمترین حد رمزگشایی را برای مخاطب خود باقی نمیگذارد.
سوم:داستان فیلم فاقد جذابیت با روایتی خطی است. ضعیف و قابل پیشبینی است و نهایتاٌ در خوشبینانهترین حالت در سطح روایتهای گونه فیلمهای فارسی جای میگیرد. داستان یادآور اختلافات حیدری و نعمتی و به نوعی بازخوانی داستان فیلم اتوبوس ساخته یدالله صمدی است. روایت داستان دارای گرههای سست است که عملاً در لحظه طرح و بدون هیچ تأملی در ذهن مخاطب حل شده است؛ از ازدواج سهراب و معشوقش، تا رقابت انتخاباتی امرالله و فتحالله و آقای معلم.
چهارم:نمادین بودن، از ویژگیهای اصلی بسیاری از فیلمهای کمدی محسوب میشود که به نوعی در آنها تلاش میشود در قالب طنز و شخصیتهای نمادین به نقد ساختارهای جامعه پرداخته شود. داستان به حدی فاقد عمق است که حتی کمترین تلاشی مبنی بر سپردن تشخیص این ویژگیهای نمادین به مخاطب در فیلم قابل مشاهده نیست. هر ایده و تصوری در فضای فیلم یک نماینده دارد. نورالله نماد رهبران مذهبی، سردار زاهد نماد رهبران ملی، فتحالله نماد جناح چپ سیاسی و امرالله نماد جناح راست سیاسی است. جوزانی تلاش کرده نشان دهد که رهبران دو جناح نهایتاً درون خانواده خود از یک الگوی فکری واحد برخوردارند اما در هنگام سیاستبازی، امرالله با موضع ارزشهای سنتی و مذهبی و با عقبه اولیاخوانی در تعزیه، ظاهرالصلاح اما اهل سیاستبازی است و فتحالله با عقبه اشقیاخوانی در تعزیه به نوعی طعنه تلخی به جناح چپ سیاسی است و فهم او از هر چیز مثل کتاب و تکنولوژی، بسیار سطحی بوده، حتی خوانش او از متونی که تحت عنوان شعار سیاسی مطرح میکند، نادرست است. مثلاً در سکانسی از فیلم، فتحالله در نطق انتخاباتی خود به جای طرح «ایجاد فضای باز در جامعه برای حضور نیمهپنهان جامعه یعنی زنان»، فهم خود را از آن عبارت یعنی «باز کردن جامهی زنان برای نشان دادن نیمهپنهان آنها» بهعنوان شعار انتخاباتی طرح میکند. استفاده از حجمی از کتابها و طرح نام نویسندهها و استفاده از لپتاپ برای خواندن متن سخنرانی از دیگر نشانههای این مسئله است.
پنجم:بهکارگیری تعداد بسیاری از بازیگران قوی و طراز اول طنز کشور، میتواند از نقاط مثبت یک فیلم به شمار آید؛ اما در این فیلم با بازیهای متوسطی روبهرو هستیم که بعضاً تکرار نقشهای پیشین این بازیگران است. در این فیلم علی نصیریان همان علییار شیرسنگی، محسن تنابنده و احمد مهرانفر همان تقی و ارسطوی پایتخت، هادی کاظمی و سحر جعفری جوزانی همان شخصیتهای آثار مهران مدیری هستند و از این حیث این نکته نیز عاملی برای تمایز این فیلم به شمار نمیآید.
ششم:اگر قرار باشد نکته مثبتی برای فیلم قائل باشیم، تلاش کارگردان برای نقد فعالیتهای سیاسی دو جناح اصلی کشور برای کسب قدرت از مسیر ضدارزشهای جامعه و تأکید بر یکی بودن پشت پرده تعاملات تمامی این جناحها در پشت صحنه سیاست است.
ارتباط با ما:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مطالب مرتبط:
یادبازی بیمنطق با شبهای روشن
گازهای گلخانهای خطرناکند آقای کارگردان
حیث التفاتی شناخت ما ناظر به موضوعی جزئی و بخشی نیست؛ بلکه ناظر به کلیت جامعه است. شناخت کلنگر ما با حرکت از ظاهر به باطن جامعه حاصل میشود و لذا منطق حاکم بر محتوای ما اینگونه شده است:
مجلهی سوره نیز سرنوشتی پیوند خورده با سرنوشت انقلاب و فراز و فرودهای آن داشته است و او نیز تنها زمانی میتواند خود را از گرفتار شدن در دام زمانه برهاند و انقلاب اسلامی را همراهی کند که متوجهی باطن و همگام با تحولاتی از جنس انقلاب باشد. تلاشمان این است که خود را از غفلت برهانیم، برای همین به دور از هرگونه توجیه و تئوریپردازی برای توسعهی تغافل، میگوئیم که سوره «آیینه»ی ماست. از سوره همان برون تراود که در اوست. تلاشمان این است که بهجای اصل گرفتن «ژورنالیسم حرفهای»، یعنی مهارت در بهکارگیری فنون، تحول باطنی و تعالی فکری را پیشه کنیم. نمیخواهیم خود را به تکنیسین سرعت، دقت و اثر فرو بکاهیم. کار حرفهای بر مدار مُد میچرخد و مُد بر مدار ذائقهی بشری و ذائقه بر مدار طبع ضعیف انسان و این سیر و حرکت، ناگزیر قهقرایی است.
شماره 87-86 مجله فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه منتشر شد
شماره جدید مجله سوره اندیشه نیز بهمانند پنجشش شماره اخیرش، موضوعی محوری دارد که کل مطالب مجله حولوحوش آن میچرخد. موضوع بیستویکمین شماره سوره اندیشه، «نقد» است؛ موضوعی که شعار بیستویکمین نمایشگاه مطبوعات نیز قرار گرفته است. نقد، موضوع مناقشهبرانگیزی است که بسیاری از مجادلات سیاسی و فرهنگی ما، از روشن نبودن مفهوم آن ناشی میشود؛ تا جایی که منتقد را به جرم مفسدهانگیزیاش خاموش میکنند. کار منتقد، حرف زدن است ولی نقد، منتظر شنیده شدن نیست. اینجا است که تفاوت منتقد با معترض و مخالف و مصلح و مفسد روشن میشود.